ما 2 تا خیلی خوشبختیم

سلام عشق مهربونم.....

الان که دارم می نویسم ساعت ۱شبه و تو هم بی حال و خسته گرفتی خابیدی و عرفان عزیزم جیگر گوشه بابایی هر کنارمون خوابیده نی نی خوشگلمون هم تو شکمته و دو ماهه بارداری....

چشم بهم زدی عرفان یه سال و نیمه شد و دو ماهه بارداری ...قربونتون بشم عزیزم....

حالا خدا انشالله خدا بهت کمک کنه و بدون هیچ مشکلی بچه آن را به دنیا بیاری و از شر ویروس کرونا در امان باشیم....

میخام از امروز هر از گاهی به وبلاگ سر بزنم و یواشکی بدون تو حرفهای دلمو بزنم....از همه چی و از اتفاقات و احساسات و...

کاش میشد عکسای عرفان جونمو بذارم وبلاگ ولی نمیشه و حسش نیست.‌. 

میخام بهت بگم که چقد دوست دارم و عاشقتم و هنوزم همون حس دوران نامزدی را بهت دارن اصلا خصلت من اینه زود دل می‌بندم زود عاشق میشم زود دلم می‌شکنه زود خوشحال میشم یه آدم خیلی عجیب خخخ

بعضی موقع ها خاطرات نامزدی و لحظاتی که با هم داشتیم را فکر میکنم چقد شیرین بود یادش بخیر

عشقم خیلی نگرانتم نگران حالت به تهوع و استفراغ های بارداری و به این خستگی ها و خوابیدن ها و بی حوصله گیت ها خدا خودش کمکت کنه و نگه دارت...